زمانی - زیگورات
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زیگورات

 

حکمت، روشنی هر دل است . [عیسی علیه السلام]

 
 

مدیریت| ایمیل من

| خانه

پایین

?زمانی

چهارشنبه 87/8/8  ساعت 11:43 صبح

بررسی علل وعوامل رحلت پیامبر اکرم

بسمه تعالی

"رحلت پیامبر"

هنگامی که ایام سخت رحلت پیامبر اکرم (ص) را مورد بررسی قرار می دهیم، نقلی که به صورت مشهور به آن برمی خوریم این است که آن حضرت در اثر بیماری وفات نمودند. اما این که این بیماری از چه منشائی است نیاز به تورق کتب تاریخی را روشن می سازد.
در برخی منابع شیعه و اهل سنت، روایاتی درباره سحر شدن رسول خدا به دست یهود آمده است. ابن سعد که بیشترین و مفصل ترین روایات را در این باره آورده، می نویسد : وقتی رسول خدا از حدیبیه بازگشت، روسای یهود که در مدینه مانده بودند و منافقان اظهار اسلام می کردند نزد لبید بن اعصم آمدند و از او که ساحری زبر دست بود خواستند پیامبر را جادو کند. آنان گفتند: ما محمد را جادو کرده این اما نتیجه نداده است. اکنون سه دینار برای تو مقرر می کنیم تا چنین کاری را انحام دهی. لبید گره هایی را در چند تار مو زد و در شکوفه ی نخلی قرار داد. آن گاه آن را در چاهی پنهان کرد. رسول خدا متوجه شد که چشمانش کم سو شده و کاری را که انجام نداده، خیال می کند انجام داده است. تا آن که خداوند او را از جریان آگاه کرد و آن حضرت ،جبیر بن ایاس را فرستاد تا طلسم را از چاه بیرون آورد. در روایات دیگری، نام حضرت علی (ع) و عمار آمده است که مامور بیرون آوردن سحر شده اند. در روایتی هم آمده است که دو نفر یا دو فرشته بر بالین پیامبر حاضر شده و سخنانی با هم گفتند که حاکی از جادو شدن پیامبر به دست لبید یهودی یا مردی از انصار بود و پس از رفتن آن دو، رسول خدا کسی را فرستاد تا در چاه مورد نظر، طلسم را برطرف کنند. گرجه ابن سعد درباره این موضوع روایات متعددی آورده است مع راویان آن ها هم مختلف است لیکن همه آن ها یک داستان را گزارش می کنند که خلاصه آن بیان شد. وی به نقل از ابن عباس، نزول سوره های فلق و ناس را به همین روایت ها آورده و درباره این موضع بحث کرده اند.
اگر سوره فلق و ناس – به خصوص اولی که به جهت کلمات " النفثت فی العقد" بیشتر با موضوع سحر تناسب دارد – در مکه نازل شده بود، بی تردید نزول سوره یه مناسبت داستان سحر را نادرست می دانستیم چون همه گزارش ها، این واقعه را مربوط به مدینه دانسته است. اما در مکی بودن این سوره اتفاق نظر نیست و برخی از مفسران آن را مدنی دانسته اند. بعضی از مفسران مانند شیخ طوسی، طبری و زمخشری هم در ذیل این دو سوره به داستان سحر اشاره ای نکرده اند. اما قطع نظر از ارتباط  روایات به سوره فلق و بحث از سبب نزول، این مطلب قابل بررسی است که آیا گزارش سحر شدن رسول خدا به دست یهود درست است یا خیر؟
گروهی از علما و مفسران که غالب آنان اهل سنت هستند، این روایت ها را پذیرفته اند. اما شیعه و معتزله، تاثیر جادو بر پیامبر را غیر ممکن و این گزارش ها را نادرست می دانند. این رد و اثبات را باید ناشی از دیدگاه های کلامی دو طرف دانست. شیخ طوسی می گوید: قصه گویان نادان، سحر شدن پیامبر را روایت کرده اند ولی این، امکان ندارد چون کسی که جادو شود عقلش را از دست می دهد و خدای متعال این مطلب را در کلام خود رد کرد هاست: استدلال وی به آیات هشتم و نهم سوره فرقان است که خداوند از قول مشرکان می فرماید : آنان پیامبر را جادو شده می دانند اما در این نسبت به خطا رفته اند. مقصور شیخ این است که خداوند "مسحور" بودن رسول خدا را مردود میداند، نمیتوان چنین گزارش هایی را که دلالت بر سحر شدن آن حضرت دارد، پذیرفت.
فخر رازی پس از آن که گفته : همه اهل نقل این داستان را درست می دانند. از اشکال به روایت و استدلال به آیه فرقات این گونه جواب داد هاست : مقصور کفار از "مسحر" دیوانه شدن به واسطه سحر است. اما این که به واسطه جادو، بیماریی در بدن آن حضرت ایجاد شود هیچ کس آن را رد نمی کند.
خلاصه کلام رازی این است که خداوند درباره دین و عقل رسول خدا، او را مراقبت می کند اما این که ضرری به بدن او برسد بعید نیست.  فخر رازی هم چنین به کلام معتزله در این باره اشاره کرده و گفته است : معتزله می گویند این روایت باطل است به دلیل آیه 67 سوره مائده و آیه 69 سوره طه. و به دلیل آن که تجویز این مطلب به نوبت ضرر می رساند. ابن ابی الحدید معتزلی با اشاره به داستان لبید بن اعصم و زنی از یهود که پیامبر را سحر کردند،  گفته است : گروهی از متکلمان، این مطلب را رد می کنند و می گویند پیامبر از چنین مواردی معصوم است: اما خود درباره آن اظهار نظر نکرده است.
مراجعه به منابع مختلف، تکرار همین اشکال ها و پاسخ ها را به دست میدهد. علامه طبرسی سخن شیخ طوسی را تکرار کرده و علامه طباطبایی پاسخ رازی را آورده است. برخی هم خواسته اند از راه تضعیف روایات و برخی روایان، این گرازش ها را رد کنند. در عین حال اشکال اصلی به موضوع سحر شدن پیامبر به دست یهود، اشکال عقلی و کلامی است. ولی به نظر می رسد – همانگونه که علامه طباطبایی گفته است – این اشکال وقتی پذیرفته می شود که به واسطه ی سحر، ضرری به جنبه ی نبوت رسول خدا برسد، نه جنبه بشری و بیماری در بدن آن حضرت.
با این همه باید گفت گزارش داستان در منابع اهل سنت به همان روایاتی که ابن سعد نقل کرده، بر میگردد و تمامی روایات منابع شیعی به نقل از طب الائمه راجع است. در این کتاب از امام صادق (ع) به نقل از امیر المومنان (ع) شبیه همان روایات آمده است. ابن شهر آشوب، مجلسی و دیگران هم از این کتاب استفاده کرده اند.
موضوع سحر کردن یهود در موارد دیگری از منابع تاریخ اسلام نیز آمده است. مانند آن چه گفته شده مسلمانان را سحر کردند تا فرزندی از آنان متولد نشود و به همین جهت وقتی اولین مولود پس از هجرت به دنیا آمد، مسلمانان تکبیر گفتند. یا گفته شده وقتی ماه گرفت، یهودیان گفتند ماه جادو شده است.
موضوع مسموم شدن رسول گرامی اسلام به دست یهود به گونه ای در منابع تاریخی شهرت دارد که جای هیچ تردیدی را باقی نمی گذارد. مورخان نوشته اند : زینب دختر حارث، همسر سلام بن مشکم که چند تن از بستگان او در جنگ خیبر کشته شده بودند قسمتی از اعضای یک گوسفند که پیامبر خوردن آن قسمت  را دوست داشت زهر آلود کرد نزد او آورد. آن حضرت به همراه یارانش شروع به خوردن کردند اما هنوز لقمه ای از آن را نخورده بود به شهادت رسید. پیامبر هم هنگام رحلتش به مادر بشر فرمود این بیماری اثر لقمه ای است که با فرزندت در خیبر خوردیم.
وقتی آن حضرت از علت این کار پرسید ، زینب گفت : چون بستگانم را کشته بودی گفتم اگر پیامبر باشی از زهر خبر دار می شوی و گرنه از دست تو راحت خواهیم شد. در این که رسول خدا این زن یهودی را کشته یا آزاد کرده است میان مورخان اختلاف وجود دارد. سهیلی می گوید جمع دو دسته روایات به این است که بگوییم پیامبر پیامبر ابتدا انتقام خود را نگرفت و او را آزاد کرد؛ ولی وقتی براء از دنیا رفت ، این زن را یهودی را قصاص کرد.

در روایتی هم مسمومیت آن حضرت به دو تن از زنان وی نسبت داده شده است.

در ادامه به روایت های مختلفی که درباره ی رحلت آن رسول بی قرینه برخورده ایم، مطرح می نماییم:  
1.یعقوبی در تاریخ خود، می گوید: زینب دختر حارث خواهر مرحب ، گوسفند پخته و مسمومی را محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله آورد، حضرت لقمه ای از آن برداشت ، بازوی گوسفند، به سخن درآمد، که یا رسول الله من مسمومم از من مخور، بشربن براءمعرور که با حضرت از آن گوشت می خورد مسموم شد و فوت کرد.
2.  ابن هشام در سیره اش ، نقل کرده : چون رسول خدا صلی الله علیه و آله از خیبر آسوده خاطر شد، زینب دختر حارث زن سلام بن مشکم گوسفند بریانی محضر آن حضرت آورد، قبلا پرسیده که حضرت از کدام قسمت گوسفند خوشش می آید؟ گفته بودند، از بازوی گوسفند، لذا به بازوی آن بیشتر از جاهای دیگرش سم داخل کرد، حضرت از بازوی گوسفند مقداری در دهان گذاشت و جوید ولی نبلعید، و از دهان بیرون انداخت ولی بشربن براءکه با او می خورد لقمه خود را بلعید.
بعد حضرت فرمود: این استخوان به من می گوید که مسموم است آنگاه زینب را خواست و از او تحقیق کرد، گفت : آری من آن را مسموم کرده بودم حضرت فرمود: چرا؟ گفت : می دانی چه بلایی سر قوم من آورده ای گفتم : اگر پادشاه باشد از شر او راحت می شویم و اگر پیامبر باشد به طریق وحی خبردار می شود رسول خدا صلی الله علیه و آله او را بخشود ولی بشربن براء از آن وفات یافت .
در مرض وفات آن حضرت که خواهر بشربن براء به عیادت آن حضرت آمده بود، به وی فرمود: ای خواهر بشر اکنون قطع شدن رگ شریان خویش را احساس می کنم و این در اثر همان خوراک است که در خیبر با برادرت خوردم مسلمانان عقیده داشتند که آن حضرت مسموما شهید شد.
3.  ابن اثیر نیز آن را در تاریخ کامل ، آورده است واقدی نیز آن را در مغازی ، نقل کرده و افزوده : گویند حضرت به قتل زینب دستور داد، او را کشته بعد به دار آویخته ، حلبی در سیره خود بعد از نقل قضیه گوید: چون بشربن براء وفات یافت حضرت فرمود: زینب را کشته ودار آویختند.
4.  مرحوم مجلسی در بحارالانوار، از اعتقادات مرحوم صدوق نقل کرده که فرماید: اعتقاد ما درباره رسول خدا صلی الله علیه و آله آن است که او در غزوه خیبر مسموم گردید، خوردن آن طعام مسوم گاه گاه اثرش در وجود ایشان ظاهر می شد تا شریانش قطع شد و رحلت کرد.
5. علامه مجلسی (ره) در جلد چهارم از کتاب حیاة القلوب خود، در باب و شصت و چهام – ارتحال حضرت رسول و وقایع آن- این چنین ذکر فرموده اند :
در احادیث معتبر وارد شده است که : آن حضرت به شهادت از دنیا رفت. چنانکه صفار به سند معتبر از حضرت امام صادق (ع) روایت کرده است که: در روز خیبر زهر دادند آن حضرت را در دست بزغاله ای، چون حضرت لقمه ای تناول نمود فرمود آن گوشت به سخن امد و گفت: یا رسول الله! مرا به زهر آلودهاند. پس رسول خدا (ص) در مرض موت خود می فرمود: امروز پشت مرا در هم شکست آن لقمه ای که در خیبر تناول کردم و هیچ پیغمبر و و وصی نیست مگر آن که به شهادت از دنیا می رود.
و در روایات معتبر دیگر فرمود که : زنی یهودیه آن حضرت را زهر داد در ذراع گوسفندی، و چون حضرت قدری تناول فرمود آن ذراع خبر داد که : من زهرآلوده ام پس حضرت آن را انداخت، و پیوسته آن زهر در بدن آن حضرت اثر میکرد تا آن که به همان علت از دنیا رحلت فرمودند.

همچنین ایشان در باب سی و نهم از همین کتاب در بیان فتح خیبر بعد از وصف حوادث چنین می فرمایند:
و شیخ طبرسی روایت کرده است که چون حضرت فتح قلاع خیبر نمود و مطمئن شد و قرار گرفت، زینب دختر حارث بن سلام که ددختر برادر مرحب بود گوسفند بریانی برای حضرت به دیه آورد و پرسیده بود که حضرت کدام عضو گوسفند را بیشتر رغبت می فرماید؟ گفته بودند دست گوسفند را. پس زهر بسیاری در دست گویفند بکار بده بود و سایر اعضای آن را نیز مسموم گردانیده بود . چون به نزد حضرت اورد حضرت از دست ان گوسفند لقمه ای برداشت و در دهان گذاشت و بشر بن براء بن معرور نیز در خدمت حضرت بود و او نیز لقمه ای بداشت و به دندان زد. حضرت دست کشید و فرمود : دست مگذارید بر این گوسفند که ذراع آن مرا خبر میدهد که آن ره به زهر آلوده اند. چون حضرت آن یهودیه را طلبید و از او پرسید او اعتراف کرد که من کرده ام، حضرت فرمود : چرا چنین کردی؟ گفت : میدانی که چه بر سر قوم من اورید؟ من گفتم اگر پیغمبر  است خواهد دانست که این مسموم است و اگر پادشاه است ما از او خلاصی می یابیم. پس آن صاحب خلق عظیم عفو کرد  از او و بشر بن براء از آن لقمه شهید شد. و چون حضرت در مرض موت بود مادر بشر به عیادت حضرت آمد، حضرت فرمود ای مادر بشر! از روزی که من خوردم آن لقمه را با فرزند تو در خیبر هر سال طغیان می کرد و مرا رنجور می ساخت و در این مرتبه رگ های پشت مرا قطع کرد؛ پس مسلمانان می گفتند پیغمبر نیز شهید شد.

6. مرحوم شیخ مفید در شرح اعتقادات صدوق فرموده : آنچه شیخ ابوجعفر رحمه الله فرموده که پیامبر ائمه علیه السلام با سم و قتل از دنیا رفتند بعضی ثابت نشده است ، آنگاه مسمو شدن رسول الله صلی الله علیه و آله را از ثابت نشده ها دانسته است .
7. نگارنده گوید: علامه در خلاصه درباره بشربن براءبن معرور فرموده : رسول خدا صلی الله علیه و آله میان او و واقدبن عبدالله برادری به وجود آورد، او در بدر، احد، خندق ، حدیبیه و خیبر در رکاب رسول الله صلی الله علیه و آله بود، و با آن حضرت از گوسفند مسموم خورد و گویند که در اثر آن فوت کرد، ارباب رجال که بشربن براء را در رجال خود نقل کرده اند، نوعا این طور گفته اند .
8. از ابوعیسی محمد بن عیس ترمندی در کتاب شمائل النبی چنین می خوانیم :
پس از حجة الوداع چون به مدینه رسیدند بیمار شدند و تب آن حضرت چنان شدید شد که چون دست بر قطیفه ای که روی بدنش بود می نهادند، گرمی تب را حس میکردند. در این باره از او پرسیدند، می فرموندن: آری بلا بر ما سخت تر و پاداش هم فزون تر ایت و شدت تب من همچون دو تن از شماست. آن حضرت فرموند : من همواره درد و رنج آن لقمه ی زهر آلود خیبر را احساس میکنم و رگ قلب مرا از هم خواهد گسست و به همین سبب ابن مسعود و دیگران روایت کرده اند و عقیده دارند که آن حضرت به وسیله ی زهر شهید شده اند.
9. در کتاب خورشید نبوت به نقل از صحیخ بخاری چنین میخوانیم که پیامبر (ص) در آخرین روز زندگی خود به عایشه فرمودند: ای عایشه! همچنان درد ناشی از آن غذایی که در خیبر خوردم ، هم اینک احساس میکنم که بند نخاع من بر اثر آن زهر دارد قطع می شود.
10. علامه جعفر سبحانی نیز در کتاب خود – فروغ ابدیت -  ماجرای رحلت حضرت رسول (ص) را به زینب و گوسفند زهر آلود نسبت داده اند و سپس نوشته اند : معروف این است که پیامبر (ص) در کسالت وفات خود این چنین فرمودند : این بیماری از آثار غذای مسمومی است که آن زن یهودی پس از فتح خیبر برای من آورد. گرچه اولین لقمه را بیرون انداختند ولی آن زهر خطرناک با آب دهان پیامبر (ص) کمی مخلوط گشت و به تدریج بروی دستگاه های بدن آن بزرگوار اثر خود را نشان داد.

به هر حال مطلب کاملا حتمیت ندارد، مشکل است که بگوییم رسول خدا صلی الله علیه و آله از طعام زنی که شوهر و برادرش به دست او کشته شده بدون تحقیق بخورد و دیگران نیز بخورند وانگهی خوردن ذبیحه کفار مسئله دیگری است که باید دید آن روز تحریم شده بود یا نه ؟
اما در هر صورت چه این نقل قول ها و روایات صحیح و قطعی بشند و چه جای شک و شبهه داشته باشند، این حقیقت بسی واضح و مبرهن است که یهود هیچ گاه دست از تلاش برای رسیدن به اهداف شوم خود بر نداشته است و همان طور که در فصل های ابتدایی این تحقیق ذکر شد، از سالیان دراز پیش ، همواره تمام تلاش خود را کرده است تا بتواند برترین قوم زمین باشد و در این راستا از هیچ کتلاشی کوتاهی نکرده است.

دین اسلام، همواره با تاکید بر بعد معرفتی وجود انسان، اهمیت تفکر و معرفت را به آدمی گوش زد کرده است.
از خداوند متعال، عاجزانه و از روی فقر و نیاز می طلبیم تا راه هدایت را بر ما روشن سازد و عقلمان را به نور معرفت مزین نماید، تا بتوانیم با شناخت دین اسلام و دشمنان این دین جاودانه از حیثیت انسانی خویش دفاع کنیم.
هوشیاری و معرفت و همت ملزوماتی است برای مسلمان بودن!
باشد تا رحمت الهی، اسلام واقعی را به قلب همگانمان ارزانی دارد.

محمدمحمدی سرشت

 


نظر شما( )
?زمانی

چهارشنبه 87/8/8  ساعت 11:43 صبح

مرحوم ایت الله العظمی میرزا جواد تبریزی (رحمة الله علیه):

من خود را نایب عام امام (عج) نمی‌دانم

حجت الاسلام والمسلمین شیخ علی دهنین در خاطره ای از مرحوم آیت الله العظمی میرزا جواد آقا تبریزی نقل می کند:

خدمت مرحوم میرزا جواد تبریزی‏قدس سره رسیدم و چون بحث خارج خمس را مشغول بودم، در خصوص نیابت عامه فقیه از مرحوم میرزاقدس سره سؤال کردم که حضرتعالی خود را نایب عام امام‏علیه السلام می‏دانید؟ ایشان‏قدس سره لبخند ملیحانه‏ای زد و گفت: خیر! گفتم: بعضی آقایان در مباحث خود، بزرگان را نایب عام می‏دانند و فعلاً کاری که شما می‏کنید همین است، فرمودند: خیر! من به عنوان نایب عام کاری را انجام نمی‏دهم. من به عنوان آنکه می‏توانم یک تکلیف را ادعا کنم اقدام به آن می‏نمایم، نسبت به ما حسن ظن هست ما هم به تکلیف عمل می‏کنیم و هرچه انجام می‏دهیم به اعتبار وظیفه‏ای است که بر عهده ما قرار داده شده است، اما اینکه من خود را نایب امام‏علیه السلام بدانم و تصرف کنم، خیر! ما از باب ادای تکلیف و انجام تکالیف تصرف می‏کنیم و سعی می‏کنیم مرضیّ امام زمان‏علیه السلام باشد ان شاء اللَّه تعالی.

امید است که این ادای وظیفه مورد رضایت ولی عصرعلیه السلام باشد، من نایب عام امام‏علیه السلام نیستم، فقط خدمتگذار هستم و تا آن وقت که تکلیف داشته باشم عمل می‏کنم و خود نمی‏توانم این مسئولیت را از خودم سلب کنم، خداوند به من توفیق دهد این امانت را به مقصد برسانم. تکلیفی است که از دست ما بر می‏آید و باید آن را ادا کنیم از این باب، متصدی بعضی امور هستیم و کاری را هم که انجام می‏دهیم محدود است.


نظر شما( )
?زمانی

چهارشنبه 87/8/8  ساعت 11:43 صبح

هر کجا هستم،

باشم به درک!

من که باید بروم!

پنجره، فکر، هوا، عشق، زمین، مال خودت!

من نمی دانم نان خشکی چه کم از مجری سیما دارد!

تیپ را باید زد!

جور دیگر اما... کار را باید جست.

کار باید خود پول.

کار باید کم و راحت باشد!

فک و فامیل که هیچ... با همه مردم شهر پی کار باید رفت!

بهترین چیز اتاقی است که از دسته چک و پول پر است!

پول را زیر پل و مرکز شهر باید جست!

سید خندان یه نفر! سوئیچم کو؟

چه کسی بود صدا کرد زورو؟

 


نظر شما( )
?زمانی

چهارشنبه 87/8/8  ساعت 11:43 صبح

شبهای تخت طاووس

هر شب خیابان تخت طاووس بعد از ساعت 8 شب چهره دیگری به خود می گیرد. پیاده باشی یا سواره، وقتی وارد این خیابان میشوی از همان ابتدای مسیر متوجه تراکم ماشینهای متنوعی میشوی که شتابزده برای کنار کشیدن از وسط خیابان در حال سبقت گرفتن از یکدیگر هستند.

اگر برای اولین بار با این منظره مواجه شوی و از ماهیت آن اطلاع نداشته باشی فکر می کنی به اصلاح “حلوا خیرات میکنند” . ولی اینجا از خیرات خبری نیست. این بازی پر پیچ و خم ماشینها تنها تلاشی است میان مردان سواره برای خرید تن یک زن. رقابتی پر هیاهو در بازار شبانه و تحت الحفظ تن فروشان زن و ترنس هایی که خیابان مطهری یکی از پایگاههای اصلی و شناخته شده آنهاست.

اگر از نزدیک شاهد صحنه باشی خواهی دید که در معامله غیر قانونی اما علنی این بازار، فروشنده و خریدار با رضایت خیابان را ترک میکنند.

تن فروشی در این خیابان در ازای رقمی بین 20 تا 50 هزار تومان صورت میگیرد. رانندگان ماشینهایی که به سرعت می خواهند خود را به کانون معامله نزدیک کنند عموما در مسیرهای میدان فاطمی، فتحی شقاقی، استاد مطهری(تخت طاووس)، سهروردی و برگشت از شهید بهشتی و مصلای بزرگ و نیمه تمام تهران و باز خیابان مطهری در ترددند. طی دو یا سه ساعتی که در هر کجای این مسیر 10 کیلومتری ایستاده باشی و به دقت خیابان را در نظر بگیری تعداد زیادی خودرو را در حال چرخش به دور محیط این مسیر مستطیلی خواهی دید. این ماشین ها عموما تک سرنشین و یا با یک همراه هستند که با وجود روسپیان زیاد این مسیر شاید ساعتها به دنبال روسپی دلخواه خود میگردند. بنا بر آمار رسمی پلیس تهران هر روسپی حداکثر 5 دقیقه از وقت خود را در خیابان منتظر مشتری می ماند، بنابراین سرگردانی این ماشین ها تنها به دلیل یافتن زن یا ترنسی ویژه است.

تمرکز و توجه این تعداد از مردان در این مسیر (که البته تنها محل بروز یا وجود چنین مراودات و معاملاتی در کلان شهر تهران نیست) قبل از هر چیز این سئوال را در ذهن شکل می دهد که این مردان به دنبال چه سطحی از ارضای نیازهای جنسی خود هستند که با چنین ولع و حساسیتی به این روشنی وارد این بازی به ظاهر خطرناک میشوند.

در این شرایط که همه نهادهای حکومتی مرتبط با امنیت اجتماعی و ضابطان حفظ اصول و ارزشهای اسلامی در صدد مقابله یا پیشگیری (ولو ظاهری) از بروز چنین انحرافاتی در خیابانها و اماکن عمومی هستند، این عریانی در خرید و فروش تن در خیابانهای پر تردد و اصلی بیش از هر چیز بر سازمان یافته بودن و تحت کنترل بودن فروش سکس در ایران صحه می گذارد.

حامد که خود یکی از مشتریان سکس خیابانی است معتقد است: ” این زنان از سوی تعدادی از بسیجی ها حمایت می شوند” او دلیل باور خود به این موضوع را شهادت بسیاری از زنان تن فروش خیابانهای اصلی و پر مشتری می داند. حامد که هفته ای دو شب را در خیابان های تخت طاووس و عباس آباد در آمد و شد می گذراند می گوید:” تقریبا همه این زنان را حداقل یک بار سوار ماشین خود کرده و با آنها درباره قیمت و کیفیت ارائه سرویس صحبت کرده ام و در نهایت با نیمی از آنها سکس داشته ام. در ارتباط زیادم با آنها بارها شنیده ام که نیمی از درآمد خود را به مردانی می دهند که تحت عنوان بسیج یا نیروی انتظامی و … در مسیر همان خیابانها در گردش هستند و بازار این زنان را کنترل می کنند”

مهدی که محل زندگی او در خیابان لارستان است و معمولا شبها در پیاده روهای خیابان تخت طاوس و ولیعصر قدم می زند در اظهار نظر مشابهی معتقد است: “گروهی از ماموران پلیس و عوامل بسیج گردانندگان اصلی روسپیگری در این مسیرها هستند”. وی که از مشاهدات خود در این ارتباط استفاده می کند می گوید: “این حمایت دولتی بسیار واضح است، چرا که زنانی که تجارت سکس می کنند با ظاهری مشخص تا نیمه های شب بدون اینکه کسی مزاحمشان شود در این مسیر پرسه می زنند. کافی است مثلا کسی آنها را به زور سوار ماشین خود کند بالافاصله سر و کله یک مامور پیدا می شود و کارشان به پایگاه بسیج یا ساختمان وزرا می کشد. هر چند همه راه فرار را هم بلدند و کافی است در طول مسیر از خیر وجه المعامله بگذری و این پول را به عنوان وجه المصالحه دو دستی تقدیم پاسداران حریم ارزشهای اخلاقی کنی تا آزاد شوی”

حمیدرضا دانشجو و یکی از مشتریان این زنان است. او سرکوب 30 ساله روابط جنسی را عامل اصلی گرایش مردان به این نوع نازل و بی کیفیت سکس می داند و می گوید: “همه ما عادت کردیم بدون در نظر گرفتن زشتی و زیبایی به فرمان دورنی مان که می گوید فرصت را از دست نده گوش دهیم. شاید هیجان کاذب اینکه آدم کاری خلاف قانون انجام می دهد هم بی تاثیر نباشد. در ضمن این حس که با مقداری پول می توانی هر خدمتی دریافت کنی و صاحب تن زنی شوی که حق ندارد چیزی از تو بخواهد، به نوبه خود حس جالبی است که احتمالا همه مردان از تجربه آن لذت می برند.

سویه دیگر صحبتهای حمید را در گفت و گو با سامان می شنویم. او ساکن یوسف آباد است و حالا در خیابان فتحی شقاقی در جستجوی زن دلخواه خود می گردد.

سامان می گوید: “با شناسایی این زنان سعی در درجه بندی همکاری آنها برای ارضای خود کرده ام و به این ترتیب با داشتن شماره تلفن های آنها بسته به قیمت یا کیفیت خدماتشان با آنها تماس می گیرم. شب هایی که وقت و حوصله دارم چرخی می زنم تا به لیست خود اضافه کنم. با تمام این وسواس ها به نظر من سکس با روسپی ها مثل خوردن یک ساندویچ است. وقتی گرسنه ای به یک تکه نان هم قناعت می کنی اما مثلا همبرگر را ترجیح می دهم. حالا وقتی خیلی گرسنه نباشم و کمی حوصله به خرج دهم زنی را می خرم و این همان مقوله ساندویچ و یک تکه نان است برای من.”

سامان تجربه بازداشت در همین خیابان را نیز دارد. او تعریف می کند که چگونه پس از سوار کردن یکی از زنان تن فروش توسط گشت پلیس مجبور به توقف می شود. یکی از ماموران پس از اخذ مدارک او سوار ماشین اش می شود و دستور حرکت به سمت بازداشتگاه را می دهد. اما چند خیابان آنسوتر به دستور همان مامور زن تن فروش پیاده می شود و او می ماند با یک پلیس وظیفه شناس که با پنجاه هزار تومان قصه بازداشت را فراموش می کند.

دکتر پوریا که به تازگی مدرک دکتری جامعه شناسی خود را از دانشگاه تهران گرفته است پس از شنیدن بخش هایی از اظهارات مصاحبه شوندگان، مورد اخیر را به عنوان نمونه ای از سواستفاده از زنان تن فروش توسط پلیس یا نیروی های بسیج می داند و معتقد است: “دولت، پلیس و قوه قضائیه هرگز نه توان مقابله با روسپیگری را دارند و نه علاقه ای به این کار دارند. ضمن آنکه عده زیادی از به اصطلاح خودی ها در تجارت سکس مشارکت دارند. آنها وجود این تجارت را بر خلاف ادعاهای رسمی اجتناب ناپذیر می دانند و ترجیح می دهند سود آن را به دست دیگران نسپارند. عملا هیچگاه برخورد قاطعی با روسپیان نمی شود و بیشتر فشارها بر روی زنان عادی است که مثلا پوشش مورد پسند آقایان را ندارند. همین تاکید پرجنجال بر ازدواج موقت انعطاف مسئولان در مقابل سکس های خارج از خانواده و خیابانی را نشان می دهد. اینکه در ایران شبکه ای سامان یافته و منسجم قاچاق و فروش سکس وجود دارد قابل انکار نیست. اخباری که هر از چندی در رسانه ها منتشر می شود و حاکی از حراج دختران ایرانی در بازارهای عرب است دلیلی بر این مدعا است. همه ما هم می دانیم هر جا پول هنگفت باشد دست غیر خودی از آن کوتاه است. در این میان سپاه، بسیج و نیروهای امنیتی که مدعیان قدرت و مقابله با تعرض به کشور هستند، طبیعتا سهم خواهان جدی این تجارت پر سود هستند. شاید بعد از نفت و قبل از واردات و صادرات انحصاری و پولشویی، تجارت سکس پر سودترین عرصه اقتصادی است که جولانگاه خودی ها شده است.”

روسپیان زیر تابلو خیابان های اصلی می ایستند. آنها از تاریکی شب نمی ترسند، آنها به خشونت جاری تن داده اند، روسپیانی که زیر تابلوهای “مطهری”، “بهشتی”، “مصلا” و “فتحی شقاقی” ایستاده اند حتی اگر گرسنه باشند می دانند چشمانی، به بهای نیمی از درآمدشان، مراقب آنها هستند. زیر این تابلوها امنیت روسپیان تضمین می شود.


نظر شما( )
?زمانی

چهارشنبه 87/8/8  ساعت 11:43 صبح

بسمه تعالی

آیا پیام پیامبر صلی الله علیه و آله ویژه مردان است؟

و آیا زنان هم مخاطب پیام پیامبر صلی الله علیه و آله قرار می گیرند؟

پیامبر اسلام همچون همه انبیاء با دو هدف، هدایت مردم را آغاز و دنبال کرد:

1. آشنا ساختن مردم با معارف الهی.

2. کامل کردن عقاید و اخلاق جامعه.

یعنی تعلیم کتاب و حکمت از یک سو، و تزکیة نفوس مردم از سوی دیگر؛ آن گونه که قرآن می فرماید: یعلّمهم الکتاب و الحکمه و یزکیهم.

 از این رو، می توان رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله را اینگونه بیان داشت که:

او برای تعلیم و تربیت و تزکیه آمد تا در بخش نظری جامعه را به علوم الهی و صحیح رهنمون سازد و در بخش عملی، مردم را به طهارت روح برساند. مخاطب چنین حرکت هدایت بخش، جان انسان خواهد بود نه بدن او. از این رو، زن و مرد هر دو همسان هم، مخاطب «پیام پیامبر» خواهند بود.

محور تعلیم و تعلّم جان آدمی است نه بدن و نه مجموع جان و بدن. آنکه عالم می شود، روح است و روح، نه مذکر و نه مونث است. پس، آنچه که به کمال آدمی باز می‌گردد؛ همچون: مسائل علمی، اعتقادی و اخلاقی، در آن میان مرد و زن تفاوتی نیست. امَا چون از مسائل اجرائی و تقسیم کار سخن به میان می آید، به دلیل خصوصیات طبیعی و بدنی هر یک، وظایف مشترک و مختص وجود دارد؛ لیکن تفاوت وظایف، نقشی در میزان تکامل آن دو نخواهد داشت.

زن همچون مرد، تکامل پذیر است و قرآن هر گاه از ارزش های والای انسانی سخن می گوید، از «زنان» همسان مردان یاد می کند بدان حد که هر دو می توانند به مقامات انسانی و معنوی دست یابند. و مقاماتی همچون: اسلام، ایمان، طاعت، راستگویی، شکیبایی، خداترسی، روزه داری، خویشتن داری و یاد خدا، برای هر زنی قابل دست یابی است. طبیعی است که عمل صالح او نیز همچون مرد، پیامد و ره آوردی این دنیوی و اخروی خواهد داشت:

 من عمل صالحاً من ذکر او انثی و هو مؤمن فلنحیینّه حیاة طیبة و لنجزینّهم اجرهم باحسن ما کانوا یعملون؛

هر مرد و زن که کاری نیکو انجام دهند، اگر ایمان آورده باشند، زندگی خوش و پاکیزه ای به او خواهیم داد و پاداشی بهتر از کردارشان.

با این مقدمة به طرح «پیام پیامبر به دختران مسلمان»، در چند محور ذیل می‌پردازیم:

بر دختر بودن خود ببالید.

وقتی باور غالب جامعه، «زن» را مایه عار می دانست و از «دختر» نفرت داشت و حتی آن را زنده به گور می ساخت؛ در چنین محیطی، «اسلام» جایگاه انسانی زن را احیاء کرده و او را ریحانه؛ یعنی شاخه گلی ظریف می نامد. یکی از ارمغان های زیبای پیامبر، شخصیت دادن به دختر و زن می باشد. بدان حد که پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمود:

ـ دختران، خجسته اند و دوست داشتنی.

ـ بهترین فرزندان شما، دخترانتان می‌باشند.

ـ از خوش قدمی زن، این است که نخستین فرزندش دختر باشد.

ـ دختر خوب، فرزندی است مهربان، مددکار، مونس، با برکت و دور کنندة حسرت.

ـ کسی که دختر دارد، مشمول نصرت و مدد و برکت و آمرزش خدا خواهد بود.

چون به نبی خاتم بشارت دختر می دادند، می‌فرمود: گلی است که خدا، روزیش می‌دهد و تامین او با خداست.

بر خود ببالید و از آن دسته دخترانی باشید که پیامبر دربارة ایشان فرمود:

چه خوب فرزندانی  اند دختران محجوب!

از فرصت ها سود جویید.

فرصت جوانی، یک غنیمت زودگذر است. پس تو را هر لحظه مرگ و رجعتیست. مصطفی فرمود: دنیا ساعتیست.

زندگی کوتاه‌تر از آن است که دست کم گرفته شود. پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله می فرمود:

در قیامت برای هر روز از ایام عمر بندگان، 24 پرونده به تعداد ساعت های شبانه روز، گشوده می شود؛

(بنده) پرونده‌ای را پر از روشنی و سرور می‌یابد و از دیدنش چنان شادی و فرح به وی دست می دهد که اگر بر دوزخیان تقسیم شود، احساس کردن رنج آتش را از آنان باز می دارد، و این ساعتی است که پروردگارش را در آن اطاعت کرده است.

سپس پرونده‌ای دیگر گشوده می‌شود و (بنده) آن را تاریک، بدبو و ترس آور می بیند و از مشاهده اش چنان بی تابی و ترس به وی دست می دهد که اگر بر بهشتیان تقسیم گردد، خوشی را از آنان باز ستاند، و این لحظه‌ای است که پروردگارش را در آن نافرمانی کرده است.

سپس پرونده‌ای دیگر برایش گشوده می‌شود و آن را تهی می‌بیند، نه چیزی در آن است که او را شادمان کند و نه چیزی که ناراحتش سازد، و این ساعتی است که خوابیده و یا به کارهای مباح دنیایی سرگرم بوده است؛ آنگاه به جهت از دست دادن این لحظه ها، احساس حسرت و تأسف به وی دست می دهد؛ چرا که می‌توانست آن را از نیکی‌های بی‌شمار پر سازد. و این سخن خداوند « آن(روز)، روز حسرت خوردن است.» بدین نکته اشاره دارد.

لحظات زندگی را جدّی بگیرید و فرصت جوانی را دریابید؛ «جوانی» یک نسیم رحمت است.آن گونه که پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمود :

«انّ لربّکم فی‌ایام دهرکم نفحات ألا فتعرضوا لها؛ در ایام زندگیتان نسیم‌های رحمتی می‌‌ورزد مراقب باشید خود را در معرض آن قرار دهید.»

حیا را پاس دارید.

«حیا» سرچشمة همة زیبایی هاست و در فقدان حیا، هیچ کار زیبایی انجام نمی شود و هیچ کار زشتی ترک نمی شود.پیامبر صلی الله علیه و آله می‌فرمود:

«الاسلام عریان فلباسه الحیاء؛ اسلام، عریان است و حیا، لباس آن است.»

حیا همان دگرگونی حال و انکسار و دوری گزینی از کار زشت است؛ به خصوص آنکه انسان احساس کند که ناظری او را می‌بیند. و آگاهی و نظارت خداوند، عامل برانگیختن حیا است. رسول خدا9 فرمود : «فاستحیوا الیوم أن یطلع الله علی شیء من أمرکم؛ شرم کنید امروز از اینکه خداوند از تمام امور شما، مطلع است.»

بزرگترین سرمایة دختر و زن مسلمان «حیا» است که ثمرة آن، مهار شهوت و تضمین عفّت او خواهد بود.

درنگ در نوع برخورد موسی علیه السلام  با دختر شعیب علیه السلام و شیوه راه رفتن این دختر که با حیا آمیخته بود، نیز برای شما الهام بخش است.

پوشش مناسب را انتخاب کنید.

پیامبر اسلام بر پوشش زن در مقابل نامحرم و دوری از جلوه گری و خود نمایی اصرار می ورزید و قرآن، همپای توصیه به مردان در دوری از چشم چرانی و رعایت پوشش بدن از نامحرم، به زنان نیز توصیه می کند که دیدگان خود را فرو خوابانند و عفّت پیشه کنند. به دو ایة ذیل دقت کنید:

1. «ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مومنان بگو: پوشش های بلند (جلباب) خود را بر خویش فرو افکنند».

2. «به زنان مؤمن بگو: دیدگان خود را فرو خوابانند و عفّت پیشه ساخته، دامن خود ر از بیگانگان بپوشانند و زیور خویش را جز برای شوهران و سایر محارم، آشکار نکنند مگر آنچه پیدا است، و روسری‌های (خُمُر) خویش را به گریبان ها اندازند تا سر و گردن و سینه و گوش‌ها پوشیده باشد، و پاهایشان را به زمین نکوبند تا آنچه از زینت پنهان می‌کنند، معلوم شود».

دربارة این دو ایه ، به چند نکته توجه کنید:

الف) جلباب، پوششی چادر مانند، گشاد و پارچه‌ای است و با روسری کوچک و خمار متفاوت است. جلباب همچون مقنعه ها و روسری های بزرگ، سر و همة بدن را می‌پوشانیده است.

و خداوند در ایة نخست با بیان «جلباب»، به پوشاندن سر و گردن و بدن زنان اشاره دارد.

ب) خُمُر، جمع خِمار و به معنای روسری و سر پوش است و خداوند در ایة دوم از دختران و زنان مؤمن خواسته است که به وسیله خمار، سینه و گریبان (جَیب) خود را بپوشانند. مرحوم طبرسی دربارة این ایه می‌نویسد : زنان مدینه،اطراف روسری‌های خود را به پشت سر می‌انداختند و سینه، گردن و گوش‌های آنان آشکار می‌شد. بر اساس این ایة، موظف شدند اطراف روسری خود را به گریبان‌ها بیندازند تا این مواضع نیز مستور باشد.

ابن عباس نیز دربارة تفسیر این ایه می‌گوید : یعنی زن، مو، سینه، دور گردن و زیر گلوی خود را بپوشاند.

ج) قرآن در پاسخ به ضرورت پوشش نیز چنین می فرماید که: ذلک أدنی أن یعرفن فلا یؤذَین؛ بدین وسیله شناخته می شوند (که دارای اصالت خانوادگی اند) پس با آزار و تعقیب (هوسرانان) رو به رو نمی‌شوند.

د) پیامبر به اسماء فرمود :« اسماء! وقتی زن بالغ شد، شایسته نیست که (در برابر نامحرم) جز صورت و دست‌هایش دیده شوند».

ه) پوشش اسلامی به معنای زندانی کردن و قرار دادن شما پشت پرده و در نتیجه، عدم مشارکت در فعالیت‌های اجتماعی نیست بلکه «پوشش» بدان معناست که شما به عنوان دختر و زنان مومن در معاشرت با مردان، بدن خود را بپوشانید و به جلوه گری و خودنمایی نپردازید و مشارکتتان در فعالیت ها، بر اصول انسانی و اسلامی استوار باشد.

و. بسیاری از جامعه شناسان، حجاب زن را مقتضای طبیعی جامعة بشری معرفی کرده‌اند. مونتسکیو می نویسد:

«قوانین طبیعت حکم می کند زن خوددار باشد؛ زیرا مرد، با تهوّر آفریده شده است و زن، نیروی خودداری بیش تری دارد. بنابراین، تضادّ بین آنها را می توان با «حجاب» از بین برد و بر اساس همین اصل، تمام ملل جهان معتقدند که زنان باید حیا و حجاب داشته باشند».

 


نظر شما( )
?زمانی

چهارشنبه 87/8/8  ساعت 11:43 صبح

مولانای ایرانی ها، منبع درآمد ترک ها

در حالی که مولانا و اشعار او همواره جایگاه مهمی در فرهنگ فارسی زبانان داشته اما زیارت آرامگاه او در قونیه -درگذشته-به عده معدودی از ایرانیان و دیگر فارسی زبانان محدود بوده است. با اینکه سفر به ترکیه به دلیل عدم نیاز به اخذ روادید همچنین هزینه اندک آن و همجواری جغرافیایی، برای ایرانیان آسان تر از هر کشور دیگری بوده اما تا چند سال پیش تنها شمار محدودی از ایرانیان که بیشتر علائق و تخصص های ادبی و تاریخی و عرفانی داشتند، برای زیارت آرامگاه مولانا به مدفن او در قونیه سفر می کردند.

اما به یک باره ظرف چند سال اخیر در ایام گرامیداشت مولانا طی آذرماه، شهر قونیه به یکی از مقاصد اصلی توریستی ایرانیان تبدیل شده است
نظر شما( )
?زمانی

چهارشنبه 87/8/8  ساعت 11:43 صبح

نمایند مجلس : اینترنت مانند سگ هار است

ایسنا:
سیدجلال یحیی زاده عضو کمیسیون فرهنگی مجلس به شدت از وضعیت فرهنگ کشور و سیاستگذاری در این بخش انتقاد کرد و اینترنت را به سگ هاری تعبیر کرد که رهایش کردیم و هم اینک می خواهیم مهارش کنیم.

این عضو فراکسیون اصولگرایان مجلس در جلسه هفتگی انصار حزب الله به موازی کاری در امر سیاستگذاری بخش فرهنگ کشور به عنوان یک مانع در این رابطه اشاره کرد و گفت؛ ما یک مدیر مجرب، کارکشته و ورزیده در بخش فرهنگ نداریم. بعضاً می بینیم که در متولیان و مسوولان دستگاه های فرهنگی، شخصی که واقعاً فرهنگی باشد، نیست. وی افزود؛ برخی دستگاه های ما متولی فرهنگی ندارند؛ مثلاً چه کسی مسوول اینترنت و ماهواره در کشور است؟

امروزه 17 هزار کانال ماهواره یی در دنیا قابل رویت است که با هزینه یی اندک می توان سه هزار کانال را دید.این یعنی همه بافت ها و یافته ها با فشارهایی که توسط ماهواره صورت می گیرد، نابود شود.وی به وبلاگ ها اشاره کرد و گفت؛ اگر روزنامه یی مطلب نامناسبی بنویسد می توان از آن شکایت کرد و جلوی آن را گرفت ولی دیده می شود در برخی از وبلاگ ها مطالبی نوشته می شود که از ابتدا تا انتهای آن توهین به مبانی نظام و اسلام است. آیا نباید جلوی آن را گرفت و کسی متولی این امر باشد؟

وی با اشاره به مسائل فقهی در بحث های فرهنگی تصریح کرد؛ مثلاً در مورد موسیقی بحث ها و فتواهای مختلفی مطرح می شود و برخی افراد سوءاستفاده جو نیز فتوای شاذ یک نفر را می چسبند در حالی که مرجع و رهبر جامعه مشخص است.این عضو کمیسیون فرهنگی مجلس برخی دیگر از مشکلات عرصه فرهنگ را نیز مشکلات حقوقی عنوان کرد و افزود؛ گاهی می بینیم قانونی در ارتباط با فرهنگ وجود دارد و مصوبه یی هم مغایر با آن آمده است که در این موارد می توان به هر کدام از آنها استناد کرد و این مشکل ساز است. وی اضافه کرد؛ با وجود تلاش های انجام شده در مجلس برخی قوانینی که وضع می کنیم، قابلیت اجرایی ندارد. مثلاً در مجلس هفتم مساله مدل لباس را به شکل یک قانون درآوردیم که این یکی از افتخارات مجلس هفتم است، ولی همین قانون بیشتر حالت تشویقی دارد و به نوعی ایجاب غیرالزام است.وی با بیان اینکه برخی مشکلات فرهنگ ناشی از تحولات بین الملل است به مساله دسترسی آسان به اینترنت اشاره کرد و گفت؛ در این زمینه تعبیری وجود دارد مبنی بر اینکه اینترنت مانند سگ هاری است که رهایش کردیم و حالا می خواهیم مهارش کنیم. ما باید ببینیم در این بخش از نظر کیفی و محتوایی چه کار کرده ایم؟

نظر شما( )
?زمانی

چهارشنبه 87/8/8  ساعت 11:43 صبح

مرتضی سپندار از جانبازان نیروی دریایی ارتش بازداشت شد

به گزارش خبرنگار سایت مجذوبان نور،صبح امروز سه شنبه 7 آبان ماه 1387 آقای مرتضی سپندار از دراویش سلسله نعمت اللهی گنابادی و جانباز نیروی دریایی ارتش به اتهام توهین به مقام رهبری ،با قرار 20 ملیون تومانی از سوی شعبه دوم بازپرسی شهرستان کرج بازداشت شد.

وی چندی پیش با ارسال  نامه ای به رهبری نظام، ضمن اعتراض به ظلمهای رفته برخویش و شرح برخوردهای غیر قانونی از سوی نیروهای امنیتی ، از ایشان تقاضای رسیدگی  نمود  که متن این نامه از طریق  سایت مجذوبان نور جهت تنویر افکار عمومی  انتشار یافت


نظر شما( )
?زمانی

چهارشنبه 87/8/8  ساعت 11:43 صبح

پلمپ مجلس دراویش سلسله نعمت اللهی گنابادی در شهرستان پارسیان(عسل

به گزارش خبرنگار سایت مجذوبان نور  ساعت 10 صبح امروز سه شنبه 7 آبان ماه 1387 ،نماینده سه ارگان  دادستانی ، اداره اطلاعات و نیروی انتظامی وارد منزل شخصی آقای جلال خرمروز از دراویش سلسله نعمت اللهی گنابادی شده و اتاق پذیرایی محل سکونت وی را پلمپ نمودند.

 درادامه این گزارش آمده است،چون آقای خرمروز  در بدو مراجعه مامورین و ورود آنان به منزل ، حضور نداشته به اعتراض از مامورین  تقاضای مجوز قضایی  می  نماید .مامورین بدون ابلاغ کتبی ، حکمی را  نشان داده اند که در بخشی از آن چنین آمده است :" طی نامه اداره اطلاعات شهرستان پارسیان (عسلویه )... و بنا به دستور شورای تامین این شهرستان نسبت به پلمپ نمودن خانقاه مجالس دراویش گنابادی در کوشک کنار اقدام گردد."

به آقای خرمروزنیز  اعلام  گردیده است که فردا ساعت 8 صبح باید  به دایره اطلاعات نیروی انتظامی جهت معرفی به دادستانی شهرستان پارسیان ، مراجعه نماید .


نظر شما( )
?زمانی

چهارشنبه 87/8/8  ساعت 11:43 صبح

استفتاء از آیت الله ... منتظری (اختصاصی مجذوبان نور )( قسمت دوم

یکی از مخاطبین مجذوبان   به نام آ قای سیاوش حمیدی ،بعد از صدور حکم آقای امیر علی محمدی لباف ، در خصوص  نماز جماعت و امامت آن  توسط  شخصی غیر روحانی ،قداست لباس  روحانیت و محل اقامه نماز ، از مراجع مختلف استفتاء و برای  سایت مجذوبان نور ارسال نموده است که متن این استفتاعات  به تدریج جهت تنویر افکار عمومی منتشر خواهد شد .

 

 


نظر شما( )
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آرگ
نی زن
[عناوین آرشیوشده]

بالا

  [ خانه| مدیریت| ایمیل من| پارسی بلاگ| شناسنامه ]

بازدید

169517

بازدید امروز

100

بازدید دیروز

177


 RSS 


 درباره خودم


 لوگوی وبلاگ

زیگورات

 اوقات شرعی

 فهرست موضوعی یادداشت ها

 آرشیو

مهرماه 87
آبان ماه 87

لوگوی دوستان


اشتراک