"به مناسبت سالروز میلاد یگانه استاد آواز "
دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد
آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت
وه از آن مست که با مردم هوشیار چه کرد
برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر
ئه که با خرمن مجنون دل افکار چه کرد
اول مهر 1319 . پسری در مشهد به دنیا آمد . همه از آینده او بی اطلاع اند. کم کم بزرگ می شود و در سنین کودکی با پدر به جلسات قرآن می رود ، صدای پدر را دوست دارد و با گوش دادن به صدای پدرش که قرآن تلاوت می کند گریه می کند آنهم در سنین کودکی .
بزرگتر می شود در جلسات قرآن می خواند همه میگویند صدای خوبی داری اما کسی نمی داند که او با این صدا چه می خواهد بکند ؟ چه بلایی می خواهد بر سر عالم بیاورد ؟ .... و بر سر دل من ....
معلم می شود . به تهران می آید . به رادیو می رود . آواز می خواند .. بیشتر کار می کند .. پخته تر می شود . راه را از چاه تشخیص می دهد . کنسرت می دهد ... کم کم نام او بر سر زبانها می افتد .. این مرد کیست که در این سن صدایی این چنین دارد . فعالیتش بیشتر می شود ، همچنین محبوبیتش ؛ کنسرتهای دور اروپا ، جایزه گرمی ، جایزه یونسکو ، جایزه چشم پیکاسو ، جشن های هنری ، کنفرانسها و جلساتی در رابطه با موسیقی ایرانی در کشورهای اروپایی ...
حالا دیگر او تبدیل شده است به استادی در کار خودش ( واقعا که این کلمهی استاد برایش کم است ) .... استاد !!!!!!!؟؟؟؟؟؟ .. نه .... استاد کم است ... اصلاح می کنم . حالا دیگر او تبدیل شده است به خدایی در کار خودش . هر اثرش قوی تر از دیگری ست .
صدایش مستقیما به مانند تیری آتشین در قلبم فرو می رود . هر نفسش در وجودم شعله ای بر پا می کند . نگاهش هم به مانند صدایش جادو می کند . هر نظرش همچون عقابی در بر بلندای دلم می نشیند .
اینک شصت و هفتمین بهار عمرش است و من به عنوان عاشقی از بین همهی عاشقانش سالروز میلادش را تبریک می گویم.
نفست گرم و پایدار باد .......
|