بررسی علل وعوامل رحلت پیامبر اکرم - زیگورات
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زیگورات

 

[ و او را از خیر پرسیدند فرمود : ] خیر آن نیست که مال و فرزندت بسیار شود ، بلکه خیر آن است که دانشت فراوان گردد و بردبارى‏ات بزرگمقدار ، و بر مردمان سرافرازى کنى به پرستش پروردگار . پس اگر کارى نیک کردى خدا را سپاس گویى و اگر گناه ورزیدى از او آمرزش جویى ، و در دنیا خیرى نبود جز دو کس را : یکى آن که گناهانى ورزید و به توبه آن گناهان را در رسید ، و دیگرى آن که در کارهاى نیکو شتابید . [نهج البلاغه]

 
 

مدیریت| ایمیل من

| خانه

پایین

?زمانی

چهارشنبه 87/8/8  ساعت 11:43 صبح

بررسی علل وعوامل رحلت پیامبر اکرم

بسمه تعالی

"رحلت پیامبر"

هنگامی که ایام سخت رحلت پیامبر اکرم (ص) را مورد بررسی قرار می دهیم، نقلی که به صورت مشهور به آن برمی خوریم این است که آن حضرت در اثر بیماری وفات نمودند. اما این که این بیماری از چه منشائی است نیاز به تورق کتب تاریخی را روشن می سازد.
در برخی منابع شیعه و اهل سنت، روایاتی درباره سحر شدن رسول خدا به دست یهود آمده است. ابن سعد که بیشترین و مفصل ترین روایات را در این باره آورده، می نویسد : وقتی رسول خدا از حدیبیه بازگشت، روسای یهود که در مدینه مانده بودند و منافقان اظهار اسلام می کردند نزد لبید بن اعصم آمدند و از او که ساحری زبر دست بود خواستند پیامبر را جادو کند. آنان گفتند: ما محمد را جادو کرده این اما نتیجه نداده است. اکنون سه دینار برای تو مقرر می کنیم تا چنین کاری را انحام دهی. لبید گره هایی را در چند تار مو زد و در شکوفه ی نخلی قرار داد. آن گاه آن را در چاهی پنهان کرد. رسول خدا متوجه شد که چشمانش کم سو شده و کاری را که انجام نداده، خیال می کند انجام داده است. تا آن که خداوند او را از جریان آگاه کرد و آن حضرت ،جبیر بن ایاس را فرستاد تا طلسم را از چاه بیرون آورد. در روایات دیگری، نام حضرت علی (ع) و عمار آمده است که مامور بیرون آوردن سحر شده اند. در روایتی هم آمده است که دو نفر یا دو فرشته بر بالین پیامبر حاضر شده و سخنانی با هم گفتند که حاکی از جادو شدن پیامبر به دست لبید یهودی یا مردی از انصار بود و پس از رفتن آن دو، رسول خدا کسی را فرستاد تا در چاه مورد نظر، طلسم را برطرف کنند. گرجه ابن سعد درباره این موضوع روایات متعددی آورده است مع راویان آن ها هم مختلف است لیکن همه آن ها یک داستان را گزارش می کنند که خلاصه آن بیان شد. وی به نقل از ابن عباس، نزول سوره های فلق و ناس را به همین روایت ها آورده و درباره این موضع بحث کرده اند.
اگر سوره فلق و ناس – به خصوص اولی که به جهت کلمات " النفثت فی العقد" بیشتر با موضوع سحر تناسب دارد – در مکه نازل شده بود، بی تردید نزول سوره یه مناسبت داستان سحر را نادرست می دانستیم چون همه گزارش ها، این واقعه را مربوط به مدینه دانسته است. اما در مکی بودن این سوره اتفاق نظر نیست و برخی از مفسران آن را مدنی دانسته اند. بعضی از مفسران مانند شیخ طوسی، طبری و زمخشری هم در ذیل این دو سوره به داستان سحر اشاره ای نکرده اند. اما قطع نظر از ارتباط  روایات به سوره فلق و بحث از سبب نزول، این مطلب قابل بررسی است که آیا گزارش سحر شدن رسول خدا به دست یهود درست است یا خیر؟
گروهی از علما و مفسران که غالب آنان اهل سنت هستند، این روایت ها را پذیرفته اند. اما شیعه و معتزله، تاثیر جادو بر پیامبر را غیر ممکن و این گزارش ها را نادرست می دانند. این رد و اثبات را باید ناشی از دیدگاه های کلامی دو طرف دانست. شیخ طوسی می گوید: قصه گویان نادان، سحر شدن پیامبر را روایت کرده اند ولی این، امکان ندارد چون کسی که جادو شود عقلش را از دست می دهد و خدای متعال این مطلب را در کلام خود رد کرد هاست: استدلال وی به آیات هشتم و نهم سوره فرقان است که خداوند از قول مشرکان می فرماید : آنان پیامبر را جادو شده می دانند اما در این نسبت به خطا رفته اند. مقصور شیخ این است که خداوند "مسحور" بودن رسول خدا را مردود میداند، نمیتوان چنین گزارش هایی را که دلالت بر سحر شدن آن حضرت دارد، پذیرفت.
فخر رازی پس از آن که گفته : همه اهل نقل این داستان را درست می دانند. از اشکال به روایت و استدلال به آیه فرقات این گونه جواب داد هاست : مقصور کفار از "مسحر" دیوانه شدن به واسطه سحر است. اما این که به واسطه جادو، بیماریی در بدن آن حضرت ایجاد شود هیچ کس آن را رد نمی کند.
خلاصه کلام رازی این است که خداوند درباره دین و عقل رسول خدا، او را مراقبت می کند اما این که ضرری به بدن او برسد بعید نیست.  فخر رازی هم چنین به کلام معتزله در این باره اشاره کرده و گفته است : معتزله می گویند این روایت باطل است به دلیل آیه 67 سوره مائده و آیه 69 سوره طه. و به دلیل آن که تجویز این مطلب به نوبت ضرر می رساند. ابن ابی الحدید معتزلی با اشاره به داستان لبید بن اعصم و زنی از یهود که پیامبر را سحر کردند،  گفته است : گروهی از متکلمان، این مطلب را رد می کنند و می گویند پیامبر از چنین مواردی معصوم است: اما خود درباره آن اظهار نظر نکرده است.
مراجعه به منابع مختلف، تکرار همین اشکال ها و پاسخ ها را به دست میدهد. علامه طبرسی سخن شیخ طوسی را تکرار کرده و علامه طباطبایی پاسخ رازی را آورده است. برخی هم خواسته اند از راه تضعیف روایات و برخی روایان، این گرازش ها را رد کنند. در عین حال اشکال اصلی به موضوع سحر شدن پیامبر به دست یهود، اشکال عقلی و کلامی است. ولی به نظر می رسد – همانگونه که علامه طباطبایی گفته است – این اشکال وقتی پذیرفته می شود که به واسطه ی سحر، ضرری به جنبه ی نبوت رسول خدا برسد، نه جنبه بشری و بیماری در بدن آن حضرت.
با این همه باید گفت گزارش داستان در منابع اهل سنت به همان روایاتی که ابن سعد نقل کرده، بر میگردد و تمامی روایات منابع شیعی به نقل از طب الائمه راجع است. در این کتاب از امام صادق (ع) به نقل از امیر المومنان (ع) شبیه همان روایات آمده است. ابن شهر آشوب، مجلسی و دیگران هم از این کتاب استفاده کرده اند.
موضوع سحر کردن یهود در موارد دیگری از منابع تاریخ اسلام نیز آمده است. مانند آن چه گفته شده مسلمانان را سحر کردند تا فرزندی از آنان متولد نشود و به همین جهت وقتی اولین مولود پس از هجرت به دنیا آمد، مسلمانان تکبیر گفتند. یا گفته شده وقتی ماه گرفت، یهودیان گفتند ماه جادو شده است.
موضوع مسموم شدن رسول گرامی اسلام به دست یهود به گونه ای در منابع تاریخی شهرت دارد که جای هیچ تردیدی را باقی نمی گذارد. مورخان نوشته اند : زینب دختر حارث، همسر سلام بن مشکم که چند تن از بستگان او در جنگ خیبر کشته شده بودند قسمتی از اعضای یک گوسفند که پیامبر خوردن آن قسمت  را دوست داشت زهر آلود کرد نزد او آورد. آن حضرت به همراه یارانش شروع به خوردن کردند اما هنوز لقمه ای از آن را نخورده بود به شهادت رسید. پیامبر هم هنگام رحلتش به مادر بشر فرمود این بیماری اثر لقمه ای است که با فرزندت در خیبر خوردیم.
وقتی آن حضرت از علت این کار پرسید ، زینب گفت : چون بستگانم را کشته بودی گفتم اگر پیامبر باشی از زهر خبر دار می شوی و گرنه از دست تو راحت خواهیم شد. در این که رسول خدا این زن یهودی را کشته یا آزاد کرده است میان مورخان اختلاف وجود دارد. سهیلی می گوید جمع دو دسته روایات به این است که بگوییم پیامبر پیامبر ابتدا انتقام خود را نگرفت و او را آزاد کرد؛ ولی وقتی براء از دنیا رفت ، این زن را یهودی را قصاص کرد.

در روایتی هم مسمومیت آن حضرت به دو تن از زنان وی نسبت داده شده است.

در ادامه به روایت های مختلفی که درباره ی رحلت آن رسول بی قرینه برخورده ایم، مطرح می نماییم:  
1.یعقوبی در تاریخ خود، می گوید: زینب دختر حارث خواهر مرحب ، گوسفند پخته و مسمومی را محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله آورد، حضرت لقمه ای از آن برداشت ، بازوی گوسفند، به سخن درآمد، که یا رسول الله من مسمومم از من مخور، بشربن براءمعرور که با حضرت از آن گوشت می خورد مسموم شد و فوت کرد.
2.  ابن هشام در سیره اش ، نقل کرده : چون رسول خدا صلی الله علیه و آله از خیبر آسوده خاطر شد، زینب دختر حارث زن سلام بن مشکم گوسفند بریانی محضر آن حضرت آورد، قبلا پرسیده که حضرت از کدام قسمت گوسفند خوشش می آید؟ گفته بودند، از بازوی گوسفند، لذا به بازوی آن بیشتر از جاهای دیگرش سم داخل کرد، حضرت از بازوی گوسفند مقداری در دهان گذاشت و جوید ولی نبلعید، و از دهان بیرون انداخت ولی بشربن براءکه با او می خورد لقمه خود را بلعید.
بعد حضرت فرمود: این استخوان به من می گوید که مسموم است آنگاه زینب را خواست و از او تحقیق کرد، گفت : آری من آن را مسموم کرده بودم حضرت فرمود: چرا؟ گفت : می دانی چه بلایی سر قوم من آورده ای گفتم : اگر پادشاه باشد از شر او راحت می شویم و اگر پیامبر باشد به طریق وحی خبردار می شود رسول خدا صلی الله علیه و آله او را بخشود ولی بشربن براء از آن وفات یافت .
در مرض وفات آن حضرت که خواهر بشربن براء به عیادت آن حضرت آمده بود، به وی فرمود: ای خواهر بشر اکنون قطع شدن رگ شریان خویش را احساس می کنم و این در اثر همان خوراک است که در خیبر با برادرت خوردم مسلمانان عقیده داشتند که آن حضرت مسموما شهید شد.
3.  ابن اثیر نیز آن را در تاریخ کامل ، آورده است واقدی نیز آن را در مغازی ، نقل کرده و افزوده : گویند حضرت به قتل زینب دستور داد، او را کشته بعد به دار آویخته ، حلبی در سیره خود بعد از نقل قضیه گوید: چون بشربن براء وفات یافت حضرت فرمود: زینب را کشته ودار آویختند.
4.  مرحوم مجلسی در بحارالانوار، از اعتقادات مرحوم صدوق نقل کرده که فرماید: اعتقاد ما درباره رسول خدا صلی الله علیه و آله آن است که او در غزوه خیبر مسموم گردید، خوردن آن طعام مسوم گاه گاه اثرش در وجود ایشان ظاهر می شد تا شریانش قطع شد و رحلت کرد.
5. علامه مجلسی (ره) در جلد چهارم از کتاب حیاة القلوب خود، در باب و شصت و چهام – ارتحال حضرت رسول و وقایع آن- این چنین ذکر فرموده اند :
در احادیث معتبر وارد شده است که : آن حضرت به شهادت از دنیا رفت. چنانکه صفار به سند معتبر از حضرت امام صادق (ع) روایت کرده است که: در روز خیبر زهر دادند آن حضرت را در دست بزغاله ای، چون حضرت لقمه ای تناول نمود فرمود آن گوشت به سخن امد و گفت: یا رسول الله! مرا به زهر آلودهاند. پس رسول خدا (ص) در مرض موت خود می فرمود: امروز پشت مرا در هم شکست آن لقمه ای که در خیبر تناول کردم و هیچ پیغمبر و و وصی نیست مگر آن که به شهادت از دنیا می رود.
و در روایات معتبر دیگر فرمود که : زنی یهودیه آن حضرت را زهر داد در ذراع گوسفندی، و چون حضرت قدری تناول فرمود آن ذراع خبر داد که : من زهرآلوده ام پس حضرت آن را انداخت، و پیوسته آن زهر در بدن آن حضرت اثر میکرد تا آن که به همان علت از دنیا رحلت فرمودند.

همچنین ایشان در باب سی و نهم از همین کتاب در بیان فتح خیبر بعد از وصف حوادث چنین می فرمایند:
و شیخ طبرسی روایت کرده است که چون حضرت فتح قلاع خیبر نمود و مطمئن شد و قرار گرفت، زینب دختر حارث بن سلام که ددختر برادر مرحب بود گوسفند بریانی برای حضرت به دیه آورد و پرسیده بود که حضرت کدام عضو گوسفند را بیشتر رغبت می فرماید؟ گفته بودند دست گوسفند را. پس زهر بسیاری در دست گویفند بکار بده بود و سایر اعضای آن را نیز مسموم گردانیده بود . چون به نزد حضرت اورد حضرت از دست ان گوسفند لقمه ای برداشت و در دهان گذاشت و بشر بن براء بن معرور نیز در خدمت حضرت بود و او نیز لقمه ای بداشت و به دندان زد. حضرت دست کشید و فرمود : دست مگذارید بر این گوسفند که ذراع آن مرا خبر میدهد که آن ره به زهر آلوده اند. چون حضرت آن یهودیه را طلبید و از او پرسید او اعتراف کرد که من کرده ام، حضرت فرمود : چرا چنین کردی؟ گفت : میدانی که چه بر سر قوم من اورید؟ من گفتم اگر پیغمبر  است خواهد دانست که این مسموم است و اگر پادشاه است ما از او خلاصی می یابیم. پس آن صاحب خلق عظیم عفو کرد  از او و بشر بن براء از آن لقمه شهید شد. و چون حضرت در مرض موت بود مادر بشر به عیادت حضرت آمد، حضرت فرمود ای مادر بشر! از روزی که من خوردم آن لقمه را با فرزند تو در خیبر هر سال طغیان می کرد و مرا رنجور می ساخت و در این مرتبه رگ های پشت مرا قطع کرد؛ پس مسلمانان می گفتند پیغمبر نیز شهید شد.

6. مرحوم شیخ مفید در شرح اعتقادات صدوق فرموده : آنچه شیخ ابوجعفر رحمه الله فرموده که پیامبر ائمه علیه السلام با سم و قتل از دنیا رفتند بعضی ثابت نشده است ، آنگاه مسمو شدن رسول الله صلی الله علیه و آله را از ثابت نشده ها دانسته است .
7. نگارنده گوید: علامه در خلاصه درباره بشربن براءبن معرور فرموده : رسول خدا صلی الله علیه و آله میان او و واقدبن عبدالله برادری به وجود آورد، او در بدر، احد، خندق ، حدیبیه و خیبر در رکاب رسول الله صلی الله علیه و آله بود، و با آن حضرت از گوسفند مسموم خورد و گویند که در اثر آن فوت کرد، ارباب رجال که بشربن براء را در رجال خود نقل کرده اند، نوعا این طور گفته اند .
8. از ابوعیسی محمد بن عیس ترمندی در کتاب شمائل النبی چنین می خوانیم :
پس از حجة الوداع چون به مدینه رسیدند بیمار شدند و تب آن حضرت چنان شدید شد که چون دست بر قطیفه ای که روی بدنش بود می نهادند، گرمی تب را حس میکردند. در این باره از او پرسیدند، می فرموندن: آری بلا بر ما سخت تر و پاداش هم فزون تر ایت و شدت تب من همچون دو تن از شماست. آن حضرت فرموند : من همواره درد و رنج آن لقمه ی زهر آلود خیبر را احساس میکنم و رگ قلب مرا از هم خواهد گسست و به همین سبب ابن مسعود و دیگران روایت کرده اند و عقیده دارند که آن حضرت به وسیله ی زهر شهید شده اند.
9. در کتاب خورشید نبوت به نقل از صحیخ بخاری چنین میخوانیم که پیامبر (ص) در آخرین روز زندگی خود به عایشه فرمودند: ای عایشه! همچنان درد ناشی از آن غذایی که در خیبر خوردم ، هم اینک احساس میکنم که بند نخاع من بر اثر آن زهر دارد قطع می شود.
10. علامه جعفر سبحانی نیز در کتاب خود – فروغ ابدیت -  ماجرای رحلت حضرت رسول (ص) را به زینب و گوسفند زهر آلود نسبت داده اند و سپس نوشته اند : معروف این است که پیامبر (ص) در کسالت وفات خود این چنین فرمودند : این بیماری از آثار غذای مسمومی است که آن زن یهودی پس از فتح خیبر برای من آورد. گرچه اولین لقمه را بیرون انداختند ولی آن زهر خطرناک با آب دهان پیامبر (ص) کمی مخلوط گشت و به تدریج بروی دستگاه های بدن آن بزرگوار اثر خود را نشان داد.

به هر حال مطلب کاملا حتمیت ندارد، مشکل است که بگوییم رسول خدا صلی الله علیه و آله از طعام زنی که شوهر و برادرش به دست او کشته شده بدون تحقیق بخورد و دیگران نیز بخورند وانگهی خوردن ذبیحه کفار مسئله دیگری است که باید دید آن روز تحریم شده بود یا نه ؟
اما در هر صورت چه این نقل قول ها و روایات صحیح و قطعی بشند و چه جای شک و شبهه داشته باشند، این حقیقت بسی واضح و مبرهن است که یهود هیچ گاه دست از تلاش برای رسیدن به اهداف شوم خود بر نداشته است و همان طور که در فصل های ابتدایی این تحقیق ذکر شد، از سالیان دراز پیش ، همواره تمام تلاش خود را کرده است تا بتواند برترین قوم زمین باشد و در این راستا از هیچ کتلاشی کوتاهی نکرده است.

دین اسلام، همواره با تاکید بر بعد معرفتی وجود انسان، اهمیت تفکر و معرفت را به آدمی گوش زد کرده است.
از خداوند متعال، عاجزانه و از روی فقر و نیاز می طلبیم تا راه هدایت را بر ما روشن سازد و عقلمان را به نور معرفت مزین نماید، تا بتوانیم با شناخت دین اسلام و دشمنان این دین جاودانه از حیثیت انسانی خویش دفاع کنیم.
هوشیاری و معرفت و همت ملزوماتی است برای مسلمان بودن!
باشد تا رحمت الهی، اسلام واقعی را به قلب همگانمان ارزانی دارد.

محمدمحمدی سرشت

 


نظر شما( )

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آرگ
نی زن
[عناوین آرشیوشده]

بالا

  [ خانه| مدیریت| ایمیل من| پارسی بلاگ| شناسنامه ]

بازدید

169567

بازدید امروز

45

بازدید دیروز

105


 RSS 


 درباره خودم


 لوگوی وبلاگ

زیگورات

 اوقات شرعی

 فهرست موضوعی یادداشت ها

 آرشیو

مهرماه 87
آبان ماه 87

لوگوی دوستان


اشتراک