برو امشب از کنارم ، دل من شعله می خوات
باز هم امشب آسمون ، گریه می خوات
تو کویر زندگیم جایی واسط باقی نموند
امشب هم مثل همیشه آسمون گریه می خوات
توی شهر غم زده تو برام غزل سرودی
ولی ای غزل ، نگفتی که قصیده ی که بودی
تو شدی گدای مسکین توی جاده ی نگاهم
ولی پس چرا نگفتی که می خوای محو بشی توی نگاهم
شعر من صدای غم نیست ، نه نه صدای غم نیست
صدای بغض شکسته ی من ، صدای حرف نگفته ی من
شاعر: منا سلمانی
|