اهالی شهر متز ،منطقه بورنی را محل زندگی عرب ها ی مسلمان و آفریقایی می دانند،در این محله نسبتآ بیگانه نشین ،ساکنانی زندگی می کنند که حتی به زبان فرانسه چندان آشنا نیستند و تمامی نیاز های معیشیتی خود را در تعامل با هم زبانان و هم میهنان خود بر طرف می کنند !پس چندان هم تعجب آور نیست که زبان شناسان، زبان عربی را در کنار زبان های انگلیسی ،فرانسه ،آلمانی و ترکی از جمله پنج زبان اصلی بر شمارند که در صورت آشنایی با آنها در هر نقطه از جهان که باشی تا حد زیادی ازمشکلات برقراری ارتباط با دیگران رهایی خواهی یافت!اما علی رغم علاقه ای که برای دیدار این منطقه و بویژه مراکز مذهبی و فرهنگی آن داشتم این فرصت تا امروز دست نداد ه بود ؛نزدیکی خوابگاه جدید در تکنوپل در یک روز جمعه مرا برآن داشت تا نیم روزی را به سیر و سیاحت و یا مطالعه جامعه شناختی این محله بپردازم ،فرصت و امکانی که متآسفانه بسیاری از دانشجویان جامعه شناسی شاغل به تحصیل در این شهراز آن غافلند و چه بسا برخی ،بویژه بانوان کنجکاو و علاقمند به خرید ، از میان این همه زمینه های مطالعاتی و کسب تجربه تنها به جمعه بازار این محله ها و یا یک شنبه بازار مرکز شهر و البته گردش در مراکز بزرگ خرید و گردش در خیابان های پر تردد تمایل نشان می دهند!در حالی که گاهآبرخی دانشجویان رشته های فنی علی رغم نداشتن وقت کافی، شاید به دلیل آنکه بیشتر از دیگران اهل استنتاج و تحلیل های ریاضی هستند منطق بهره گیری از این فرصت ها را بیشتر از دیگر دانشجویان رشته های دیگر حتی جامعه شناسی درک می کنند و البته شگفت آنکه در حفظ هویت ملی وایجاد تعاملات فرهنگی و مذهبی نیزاز انسجام و وحدت بیشتری برخوردارند!
این منطقه که مجموعه آپارتمان های متعددی را در خود جای داده است در نگاه اول بر خلاف برخی شنیده ها بسیار آرام و کم تردد می نمود بطوری که تصور اینکه بتوان در این محله اجتماعاتی را پیدا کرد بسیار دور از انتظار بود؛ حتی بخشی از بدنه دانشگاه پل ورلن معروف به بریدو و تعدادی از خوابگاه های دانشجویی واقع در آن نیز گویی در خواب بود !به هر حال پس از چند خیابان بالا و پایین کردن به یک جمعه بازار رسیدم که فروشندگان و خریداران آن بیشتر عرب و یا آفریقایی بودند و همانطور که شنیده بودم زبان غالب تکلم میان ایشان عربی بود،سراغ مسجدی را از فروشنده محصولات مذهبی گرفتم که وی مرا به مردی در کنارم ارجاع داد که بر حسب تصادف پیش نماز موقتی بود، مراکشی تبار که بنا به نیاز هم وطنانش برای امامت نماز جماعت مسجد مراکشی ها ،هفته ای سه روز از استراسبورگ به متز می آمد ؛در راه مسجد ،وی از کمبود امام جماعت و مبلغ و حتی مربیان قرآن البته سنی مذهب شکوه داشت و برای جلب همکاری علاقمندان مستعد آموزش قرآن با پرداخت حق الزحمه ابراز علاقه می کرد!(قابل توجه مبلغان سنی آشنا به زبان های عربی و فرانسه)یک ربعی به ظهر شرعی باقی مانده بود که به اتفاق ایشان پیش از همه وارد مسجد شدیم،مشاهده فضایی حسینه مانند در شهری مملو از مظاهر اغواگر و مادی که پیوسته تو را دعوت به دوری از هویت فرهنگی و اسلامی ات می کند در نظر اول بسیار مسرور کننده بود و اگر چه این مسرت پس از گذشت چند ساعت و دیدن نماز گزاران مراکشی که به جماعت منتظر می پیوستند دو چندان می شد ؛ در میان آنان جوانان و سیاهپوستانی هم دیده می شد ندکه به جماعت تراوت و شور می بخشیدند؛تجمع بیش از یک صد نفر نماز گذار تنها در یکی از مساجد این منطقه این باور را در ذهن تقویت می کرد که واقعآیک چهارم جمعیت این شهر مسلمانند ،اگر چه بدلیل آنکه در همه مناطق شهر بطور یکسان پراکنده نیستند هیچگاه آنچنان که باید به چشم نمی آیند!از نکات قابل توجه در این رویداد مذهبی زمان ایراد خطبه ها و اقامه نمازبود که حدود دو و نیم ساعت پس از ظهر شرعی آغاز شد و حدود 45دقیقه ای به طول انجامید.امام جماعت جوان جمعه که به دو زبان عربی و فرانسه سخنرانی می کرد تمامی دوخطبه را (حدود نیم ساعت)به روز جهانی تغذیه ،ذکر احادیثی در خصوص اطعام واعتدال در بهره گیری از مواهب مادی و تشریح وضعیت تآسف بار گرسنگان جهان و لزوم توجه و دستگیری از آنان اختصاص داد و هیچ اشاره ای به تحولات سیاسی در سطح ملی و منطقه ای نکرد !که البته قابل پیش بینی بود؛ ناگفته نماند که در مجموعه کتاب های موجود در قفسه محل اقامه نماز قرآن ،تفسیر وتآلیفات فرقه وهابیت با کیفیت متفاوت از دیگر کتب خودنمایی می کرد !
با مشاهده اینچنین جماعت های منسجم مذهبی از ملیت های مختلف بویژه کشور های مسلمان شمال آفریقا بویژه مراکش و تونس و الجزائر تا حتی کشورهای مسلمان خاورمیانه بویژه ترک های همه جا حاضر،در نواحی مختلف شهر نه چندان بزرگی چون متز، صرف نظر ازاینکه رشد روز افزون اسلام در اروپا را به نظاره می نشینی، واقعیت دیگری را نیزگوشزد می کند و آن اینکه علی رغم تعداد فابل ملاحظه هم وطنان ایرانی در گوشه و کنار این کشور و وجود افراد مرفه و سرمایه دار در میان آنها چرا ایرانیان مسلمان ساکن در این سرزمین در ایجاد مراکز فرهنگی و مذهبی چون ملیت های دیگر همتی نگماشته اند تا شاید از این رهگذر هویت ملی و دینی خود را تحکیم بخشند واز مواهب وبرکت جماعات مذهبی چون تجدید دیدار و رفع مشکلات و حوائج احتمالی هم وطنان نیازمند خود برخوردار شوند!
|