آبان ماه 87 - زیگورات
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زیگورات

 

خدا را شناختم ، از سست شدن عزیمتها ، و گشوده شدن بسته‏ها . [نهج البلاغه]

 
 

مدیریت| ایمیل من

| خانه

پایین

?زمانی

سه شنبه 86/12/7  ساعت 9:41 عصر

یار دبستانی من

 گاو ما ما می کرد،
• گوسفند بع بع می کرد،
• سگ واق واق می کرد،
• و همه با هم فریاد می زدند حسنک کجایی؟

• شب شده بود اما حسنک به خانه نیامده بود.حسنک مدت های زیادی است که به خانه نمی آید.
• او به شهر رفته و در آنجا شلوار جین و تی شرت های تنگ به تن می کند.او هر روز صبح به جای غذا دادن به حیوانات جلوی آینه به موهای خود ژل می زند.
• موهای حسنک دیگر مثل پشم گوسفند نیست چون او به موهای خود گلت می زند.
• دیروز که حسنک با کبری چت می کرد .کبری گفت تصمیم بزرگی گرفته است.کبری تصمیم داشت حسنک را رها کند و دیگر با او چت نکند چون او با پتروس چت می کرد.
• پتروس همیشه پای کامپیوترش نشسته بود و چت می کرد.پتروس دید که سد سوراخ شده اما انگشت او درد می کرد چون زیاد چت کرده بود.او نمی دانست که سد تا چند لحظه ی دیگر می شکند.پتروس در حال چت کردن غرق شد.
• برای مراسم دفن او کبری تصمیم گرفت با قطار به آن سرزمین برود اما کوه روی ریل ریزش کرده بود.

• ریزعلی دید که کوه ریزش کرده اما حوصله نداشت .ریزعلی سردش بود و دلش نمی خواست لباسش را در آورد. ریزعلی چراغ قوه داشت اما حوصله درد سر نداشت. قطار به سنگ ها برخورد کرد و منفجر شد .کبری و مسافران قطار مردند.
• اما ریزعلی بدون توجه به خانه رفت.خانه مثل همیشه سوت و کور بود.
• الان چند سالی است که کوکب خانم همسر ریزعلی مهمان ناخوانده ندارد او حتی مهمان خوانده هم ندارد.او حوصله ی مهمان ندارد.او پول ندارد تا شکم مهمان ها را سیر کند.

• او در خانه تخم مرغ و پنیر دارد اما گوشت ندارد.
• او کلاس بالایی دارد او فامیل های پولدار دارد.
• او آخرین بار که گوشت قرمز خرید چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخت .اما او از چوپان دروغگو گله ندارد چون دنیای ما خیلی چوپان دروغگو دارد به همین دلیل است که دیکر در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجود ندارد.

نظر شما( 2 )
?زمانی

جمعه 86/10/28  ساعت 8:16 عصر

واما کمی هم از مهندسی باستان (زیگورات)

با سلام.

 زیگورات ها سازه های مرتفعی بودند که از خشت خام وبه صورت تو پر احداث می شدند. وروی آنها را با آجر پخته شده تزیین می کردند . ابعاد زیگورات‌ها مربع و یا مستطیل و اندازه آنها متغیر است. برای نخستین بار در فلات مرکزی ایران نیز از بقایای زیگوراتی در سیلک کاشان خاک برداری شده‌است. تاکنون هیچ یک از زیگورات‌های شناسایی شده بطور سالم و کامل باقی نمانده‌است و لذا ارتفاع اصلی آنها مشخص نیست. دسترسی به فوقانی ترین طبقه زیگورات به‌وسیله پله کان و یا راه شیب داربوده است .

 از 32 زیگوراتی که تاکنون در ایران و عراق بر اساس متون تاریخی (11) و بر اساس کشفیات باستان شناسی (21) شناسایی شده اند 5 زیگورات در ایران و 27 زیگورات در عراق قرار دارند که زیگورات سیلک کهن ترین آنهاست.

زیگورات سیلک کاشان     کهن ترین زیگورات جهان

سازنده این زیگورات مشخص نشده است ولی در فاصله بین سالهای 4700 تا 4500 سال پیش ساخته شده است یعنی در زمانی که ابتدای استفاده از خط برای نگارش بوده است. برای ساخت این زیگورات که از سه سکو  یکی بر بالای دیگری  تشکیل شده است از بیش از 1250000 خشت به ابعاد 35در35در15 سانتی متر استفاده شده است. ارتفاع واقعی این زیگورات مشخص نیست ولی آنچه که از آن باقی مانده است امروزه سطح بالاترین سکوی آن 14 متر از سطح زمینهای اطراف ارتفاع دارد. راه دست رسی به بالاترین طبقه بوسیله شیبی ملایم صورت میگرفته است.

زیگورات چغازنبیل   سالم ترین زیگورات جهان

بنای زیگورات چغازنبیل بگونه‌ای ساخته شده است که زاویه خط افق با خطی‌ فرضی که گوشه طبقه اول هر ضلع از بنا را به بالاترین طبقه وصل می‌کند، کاملاً برابر با زاویه و مسیر حرکت خورشید بامدادی در هنگام اعتدالین است. از آنجا که هر یک از طبقات زیگورات، کوچکتر از طبقات پایینی خود است، از نگاه ناظری که در محل رصدخانه ضلع شمالی ایستاده است؛ خورشید در مدتی کوتاه، چندین بار از پشت زیگورات طلوع و غروب ظاهری می‌کند.


نظر شما( بدون )
?زمانی

پنج شنبه 86/10/27  ساعت 10:11 عصر

زبان مهندس ها

زبان مهندسا
با سلام .

1. این بستگى دارد به ...... یعنى: جواب سوال شما را نمى دانم!

2. این موضوع پس از روزها تحقیق و بررسى فهمیده شد. یعنى: این موضوع را بطور تصادفى فهمیدم!

3. نحوه عمل دستگاه بسیار جالب است. یعنى: دستگاه کار مى کند و این براى ما تعجب انگیز است!

4. کاملا انجام شده یعنى: راجع به 10 درصد کار تنها برنامه ریزى شده !

5. ما تصحیحاتى روى سیستم انجام دادیم تا آن را ارتقا دهیم. یعنى: تمام طراحى ما اشتباه بوده و ما از اول شروع کرده ایم!

6. پروژه بدلیل بعضى مشکلات دیده نشده، کمى از برنامه ریزى عقب است. یعنى: تاکنون روى پروژه دیگرى کار مى کردیم!

7. ما پیشگویى مى کنیم..... یعنى: 90 درصد احتمال خطا مى رود!

8. این موضوع در مدارک علمى تعریف نشده. یعنى: تاکنون کسى از اعضا تیم پروژه به این موضوع فکر نکرده است!

9. پروژه طورى طراحى شده که کاملا سیستم بدون نقص کار مى کند. یعنى: هرگونه مشکلات بعدى ناشى از عملکرد غلط اپراتورها ست!

10. تمام انتخاب اولیه به کنار گذاشته شد. یعنى: تنها فردى که این موضوع را مى فهمید از تیم خارج شده است!

11. کل کوشش ما براى اینست که مشترى راضى شود. یعنى: ما آنقدر از زمان بندى عقبیم که هر چه که به مشترى بدهیم راضى مى شود!

12. تحویل پروژه براى فصل آخر سال آینده پیش بینى شده است. یعنى: که تا آن زمان ما مى توانیم مقصر تاخیر در اجراى پروژه را کسى از میان تیم کارفرما پیدا کنیم!

13. روى چند انتخاب بطور همزمان در حال کار هستیم. یعنى: هنوز تصمیم نگرفته ایم چه کنیم!

14. تا چند دقیقه دیگر به این موضوع مى رسیم. یعنى: فراموشش کنید، الان به اندازه کافى مشکل داریم!

15. حالا ما آماده ایم صحبتهاى شما را بشنویم. یعنى: شما هر چه مى خواهید صحبت کنید که البته تاثیرى در کارى که ما انجام خواهیم داد ندارد!

16. بعلت اهمیت تئورى و عملى این موضوع...... یعنى: بعلت علاقه من به این موضوع!

17. سه نمونه جهت مطالعه شما انتخاب شده و آورده شده اند. یعنى: طبیعتا بقیه نمونه ها واجد مشخصاتى که شما باید بعد از مطالعه به آن برسید،‌ نبوده اند!

18. بقیه نتایج در گزارش بعدى ارائه مى شود. یعنى: بقیه نتایج را تا فشار نیاورید نخواهیم داد!

19. ثابت شده که .... یعنى: من فکر مى کنم که .....!

20. این صحبت شما تا اندازه اى صحیح است. یعنى:از نظر من صحبت شما مطلقا غلط است!

21. در این مورد طبق استاندارد عمل خواهیم کرد. یعنى: ازجزئیات کار اصلا اطلاع ندارید!

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

فرض کنین یه نفر هر روز باید یه مسیر خاصو طی کنه مثلا بره سر کارش. یه قسمتی از مسیرش روی زمین پر از میخه و اون هر روز هر وقت از این قسمت رد میشه کلی درد میکشه و داد و فریاد میکنه با اینکه میتونه از یه مسیر دیگه بره ولی بازم هر روز از همین مسیر میره. اون اصلا دلش نمیخواد درد بکشه و آرزو میکنه که دیگه هر روز انقدر درد نکشه. مسیر دیگه اصلا طولانی تر یا مشکلتر نبست هیچ مشکلی هم نداره. یه نفر دیگه که هر روز شاهد این موضوع بوده بالاخره یه روز وقتی طرف داشته با کلی درد از روی میخها رد میشده بهش میگه "اینجا میخ ریخته ها" طرف برمیگرده بهش میگه "کور که نیستم میبینم.

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

برادر ژان کوچلو( 5 ساله) بدنیا آمد . ژان کوچلو از پدر و مادرش خواست تا بگذارند با بچه به تنهایی صحبت کنه . اما مامان و باباش نگداشتن چون ترسیدند از حسودی بلایی سر بچه در بیاره . اما ژان هر روز از بابا و مامانش خواهش میکرد . تا اینکه مامان و باباش اجازه دادند .ولی در اتاق بصورتی که ژان نفهمه نیم باز بود. دیدن ژان به برادر کوچیکش می گه:

"داداش از خدا بگو کم کمک داره یادم میره چه جوری بود.....

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

یک سوال...
What"s the difference between women at the ages of 8, 18, 28, 38, 48 & 58 years


تفاوت بین زنها بین سنین 8 و 18 و28 و38 و48و58 ؟

*  8Years - You take her to bed and tell her a story
*  18Years - You tell her a story and take her to bed.
*  28Years - You don"t need to tell her any story to take her to bed.
*  38Years - She tells you a story and takes you to bed.
*  48Years - You tell her a story to avoid going to bed.
*  58Years - You stay in bed all day to avoid her story.


نظر شما( بدون )
?زمانی

جمعه 86/10/14  ساعت 7:18 عصر

شبتاب

می تراود مهتاب
می درخشد شبتاب

نیست یک دم شکند خواب به چشم کس و لیک

غم این خفته چند

خواب در چشم ترم می شکند

نگران با من ایستاده سحر

صبح می خواهد از من

کز مبارک دم او آورم این قوم به جان باخته را بلکه خبر

در جگر لیکن خاری

از ره این سفرم می شکند

نازک آرای تن ساق گلی

که به جانش کشتم

و به جان دادمش آب

ای دریغا به برم می شکند

دستها می سایم

تا دری بگشایم

بر عبث می پایم

که به در کس آید

در و دیوار به هم ریخته شان

بر سرم می شکند

می تراود مهتاب

می درخشد شبتاب

مانده پای ابله از راه دور

بر دم دهکده مردی تنها

کوله بارش بر دوش

دست او بر در می گوید با خود

غم این خفته چند

خواب در چشم ترم می شکند


نظر شما( بدون )
?زمانی

جمعه 86/10/14  ساعت 7:17 عصر

راه بهشت


راه بهشت


مردی با اسب و سگش در جاده‌ای راه می‌رفتند. هنگام عبور از کنار درخت عظیمی، صاعقه‌ای فرود آمد و آنها را کشت. اما مرد نفهمید که دیگر این دنیا را ترک کرده است و همچنان با دو جانورش پیش رفت. گاهی مدت‌ها طول می‌کشد تا مرده‌ها به شرایط جدید خودشان پی ببرند.

پیاده‌روی درازی بود، تپه بلندی بود، آفتاب تندی بود، عرق می‌ریختند و به شدت تشنه بودند. در یک پیچ جاده دروازه تمام مرمری عظیمی دیدند که به میدانی با سنگفرش طلا باز می‌شد و در وسط آن چشمه‌ای بود که آب زلالی از آن جاری بود. رهگذر رو به مرد دروازه‌بان کرد: «روز به خیر، اینجا کجاست که اینقدر قشنگ است؟»

دروازه‌بان: «روز به خیر، اینجا بهشت است.»

 «چه خوب که به بهشت رسیدیم، خیلی تشنه‌ایم.»

دروازه‌بان به چشمه اشاره کرد و گفت: «می‌توانید وارد شوید و هر چه قدر دلتان می‌خواهد بوشید.»

- اسب و سگم هم تشنه‌اند.

نگهبان: واقعأ متأسفم. ورود حیوانات به بهشت ممنوع است.

مرد خیلی ناامید شد، چون خیلی تشنه بود، اما حاضر نبود تنهایی آب بنوشد. از نگهبان تشکر کرد و به راهش ادامه داد. پس از اینکه مدت درازی از تپه بالا رفتند، به مزرعه‌ای رسیدند. راه ورود به این مزرعه، دروازه‌ای قدیمی بود که به یک جاده خاکی با درختانی در دو طرفش باز می‌شد. مردی در زیر سایه درخت‌ها دراز کشیده بود و صورتش را با کلاهی پوشانده بود، احتمالأ خوابیده بود.

مسافر گفت: روز به خیر

مرد با سرش جواب داد.

- ما خیلی تشنه‌ایم.، من، اسبم و سگم.

مرد به جایی اشاره کرد و گفت: میان آن سنگ‌ها چشمه‌ای است. هرقدر که می‌خواهید بنوشید.

مرد، اسب و سگ، به کنار چشمه رفتند و تشنگی‌شان را فرو نشاندند.

مسافر از مرد تشکر کرد. مرد گفت: هر وقت که دوست داشتید، می‌توانید برگردید.

مسافر پرسید: فقط می‌خواهم بدانم نام اینجا چیست؟

- بهشت

- بهشت؟ اما نگهبان دروازه مرمری هم گفت آنجا بهشت است!


- آنجا بهشت نیست، دوزخ است.


مسافر حیران ماند: باید جلوی دیگران را بگیرید تا از نام شما استفاده نکنند! این اطلاعات غلط باعث سردرگمی زیادی می‌شود!

- کاملأ برعکس؛ در حقیقت لطف بزرگی به ما می‌کنند. چون تمام آنهایی که حاضرند بهترین دوستانشان را ترک کنند، همانجا می‌مانند...

 
بخشی از کتاب «شیطان و دوشزه پریم»، پائولو کوئیلو

هر آنچه که زیباست عزیز نیست آنچه که عزیز هست زیباست

 


نظر شما( یک )
<   <<   16   17   18   19   20      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آرگ
نی زن
[عناوین آرشیوشده]

بالا

  [ خانه| مدیریت| ایمیل من| پارسی بلاگ| شناسنامه ]

بازدید

171118

بازدید امروز

15

بازدید دیروز

12


 RSS 


 درباره خودم


 لوگوی وبلاگ

زیگورات

 اوقات شرعی

 فهرست موضوعی یادداشت ها

 آرشیو

مهرماه 87
آبان ماه 87

لوگوی دوستان


اشتراک